آنان که در حريم ولا پا گذاشتند
دل را کنار برکهی خون جا گذاشتند
در سينه نقش عشق و محبت رقم زدند
و آن را برای ما به تماشا گذاشتند
آنان رها ز پيچ و خم آرزو شدند
ما را به غربت دل خود وا گذاشتند
آنان که رفتهاند به معراج عاشقی
پا از ثری به بام ثريا گذاشتند
دل نيت وصال تو را داشت روز و شب
يغماگران ديدهاش آيا گذاشتند؟
او را ميان وسوسههای حقير خويش
نامردمان شهر چه تنها گذاشتند
شوريدگان عشق به همرنگی جنون
چون باد سر به سينهی صحرا گذاشتند
با عشق،سرنوشت زمين را رقم زدند
با خون به پای عهد خود امضا گذاشتند
ای دل بيا و راه حسين(ع) انتخاب کن
آن را برای مردم بينا گذاشتند
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 615
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2